علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

شیر

می رفت به جنگ شیر، مردی
با نعره و بانگ و داد و فریاد
شمشیر به دست و هی در آن راه
آرام و بلند گوز می داد

گفتند:« به او چرا مداوم
می گوزی و فحش می دهی هی؟
همچون تو دلیر کس ندیده
در شام و عراق و مسقط و ری»

فرمود:«که نعره می زنم، شیر
تا رَم کند از فغان من هم
می گوزم از آنکه ترس از شیر
افتاده به جسم و جان من هم»

آردینی اوخو
سه شنبه 12 فروردین 1404
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

سنگ اندازی

ای آدم بی کلّه که بی مغزترینی
آشوب نکن،در همه جا جنگ مینداز
چون خانه ات از شیشه و در معرض سنگ است
بر خانه و جام دگران سنگ مینداز

آردینی اوخو
چهارشنبه 28 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,