علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

بعید

ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد

مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد

از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد

دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد

ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد

ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد

آردینی اوخو
جمعه 13 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

لااقل

ای مذهبی نمایِ عقیده فروش ِرند
پابند دین و رهروی آن باش لااقل

در هیئتی که می روی و سینه می زنی
مصرف نکن گُل و تَل و خشخاش لااقل

دوری نمی کنی اگر از هیزی و زنا
دوری کن از اراذل و اوباش لااقل

فردا که در اداره مدیر و فلان شدی
با ریش خویش راه نزن داش لااقل

اینها که برشمردم اگر غیرممکن است
در کوچه ها شبانه نکن شاش لااقل

آردینی اوخو
چهارشنبه 4 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

انزلی

رفته بودم به انزلی دیدم
دشت و دامان آن کثیف است و ..

راههایش خراب و دست انداز
وَ اتوبان آن کثیف است و ....

ازبرای دبیر و فرهنگی
جای اسکان آن کثیف است و ...

چاله چوله ورودی شهرش
خطّ پایان آن کثیف است و....

پر از آلودگی است تالابش
جسم بی جان آن کثیف است و...

از زباله پر است هرجایش
کوچه،میدان آن کثیف است و....

جدولش سرشکسته بود و سیاه
گل و ریحان آن کثیف است و....

وای بر حال آن مدیری که
شهر و استان آن کثیف است و...

#علیرضا_رضائی
@rezaei_alireza1349

آردینی اوخو
یکشنبه 1 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,