ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد

مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد

از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد

دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد

ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد

ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد

جمعه 13 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,