من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز

گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز

خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز

با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز

ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز

اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز

شنبه 31 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,