روزم سیاه بود اگر عشق تو نبود
عمرم تباه بود اگر عشق تو نبود
بیهوده زیر سایه دلگیر ابرها
چشمم به راه بود اگر عشق تو نبود
از من اگر سوال کنی زندگی چه بود ؟
پوچ و گناه بود اگر عشق تو نبود
در ابرها و جنگل و ساحل قدم زدن
سخت اشتباه بود اگر عشق تو نبود
کی خوابهای تلخ و پریشان من پُر از
آغوش ماه بود اگر عشق تو نبود؟
دنیا به شکل جنگل آتش گرفته در
قاب نگاه بود اگر عشق تو نبود
ای غزلهای چشمت،ناب و نیلوفرانه
بر لبت آسمانی از سرود و ترانه
من تو را دوست دارم،چون خدا می پرستم
غرق یاد توام در این سکوت شبانه
چون به یاد جدایی از تو افتادم امشب
شد به یادت روانه،اشک من دانه دانه
می نشینم به راهت منتظر تا بیایی
وعده آن سوی ساحل،موج و دریا بهانه
عاشقانه سرودم این غزل را برایت
ای نگاه لطیفت، ساده و عاشقانه
غمدن سو ایچیر گئدیر
انسانی بیچیر گئدیر
عؤمروموز بیر یولچودور
حوزونله کئچیر گئدیر
Qəmdən su içir gedir
İnsanı biçir gedir
Ömrümüz bir yolçudur
Hüzünlə keçir gedir
وئردین گؤزل ایّام منه،عشق اولسون
دونیادا سنینله گزنه عشق اولسون
سندن دی حایاتیم،نفسیم،هرزادیم
ای جانیمیز ای عشق،سنه عشق اولسون
آدم سالم سفیه و ساده است از دید ما
شیخ هم مست غرور و باده است از دید ما
چونکه باشد دشمن آبادی و آزادگی
شک نکن دین بدتر از قلّاده است از دید ما
هرکسی با جان و دل سنگ وطن بر سینه زد
زنده و باغیرت و آزاده است از دید ما
بر هوای نفس خود هر آدمی که چیره شد
قابل تحسین و فوق العاده است از دید ما
بیشتر از پاکی دامان خود دم می زند
هرکسی شُل بوده و واداده است از دید ما
بر خلاف رای و بر عکس نمک نشناس ها
سگ نماد عاشقی، دلداده است از دید ما
چون جدیدأ مرد از زن قابل تشخیص نیست
با اجازه نرّه خر هم ماده است از دید ما
خطوط فاصله بین من و تو بسیار است
که رنجش و گله بین من و تو بسیار است
به لطف بوسه و آغوش و صلح حل نشده
کم است و مسئله بین من و تو بسیار است
هوای شرجی و ساحل وَ خاطرات قشنگ
کنار اسکله بین من و تو بسیار است
من از به یاد تو بودن نمی شوم خسته
که صبر و حوصله بین من و تو بسیار است
خرابی غم تو صدهزار ریشتر است
چقدر زلزله بین من و تو بسیار است
هست پاک و مثبت و اسطوره ی رفتار ما
منبع خیر است و اصل و منشاءِ گفتار ما
می کند از ما حفاظت روز و شب با ترس و لرز
تا نیفتد از تن ما لحظه ای شلوار ما
خوب و بد را می دهد تشخیص و خیلی وارد است
بوده عمری در کف افکار او افسار ما
با ملائک یار غار است و یقینا بعد مرگ
رفع می گردد به دست او عذاب النّار ما
پاگرفته با وجود او و عقد و خطبه اش
زندگانیّ پر از رنج و فلاکت بار ما
ما مریدان وی و او ناجی و آقای ماست
می شود هموار با او راه ناهموار ما
قصّه ی رسوایی و فسق و فجورش شایعه است
بیخودی تهمت نزن بر شیخ پورن استار ما
عشق داغیم، دایاغیم دیر
گول،باغیم-بولاغیم دیر
یانلیش دوشونجه لریم
لاپ بویوک دوستاغیم دیر
Eşq dağim,dayağim dir
Gül,bağim,bulağim dir
Yanlış düşüncələrim
Lap büyük dustağim dir
قورو،چیچکلی اولما
پاخیل،چورکلی اولما
اوزو بزکلی اولان
ایچی بزکلی اولما
غروبِ سردِ تو و انتظار من تلخ است
بد است حال من و روزگار من تلخ است
دلم گرفته و بارانِ یأس می بارد
زبانِ شعر خزان و بهار من تلخ است
شراب،حالِ دلم را نمی دهد تسکین
به سوی هرچه که باشد فرار من تلخ است
قرارمان به قیامت چراکه فرجام ِ
قرارهایِ دلِ بی قرارِ من تلخ است
من آن دیارِ غریبم که بی تو سوخته ام
وَ سرگذشتِ من و انتحار من تلخ است
تمام ِ بازی من بر سرِ تو با دنیا
به شرطِ باختن است و قمار من تلخ است
شمال و جنگل و دریا چه لذّتی دارد؟
که کام جنگل و دریا کنار من تلخ است