ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد
مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد
از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد
دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد
ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد
ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد
سنینله بال،شکرم
دردین،نازین چکرم
گوزل،آغ یاناغیندا
آلمالیقلار اکرم
درک ائیله،اوتان،گئتمه،بوراخما بیزی سن
بیر لحظه،بیر آن،گئتمه،بوراخما بیزی سن
سن سیز بو حایات نه دیر؟ :جهنم چیچگی
ای عشق دایان،گئتمه،بوراخما بیزی سن
از دیده ما خواب خوش و شیرین رفت
از سفره ما اشکنه و ته چین رفت
ای شیخ از آن دَم که تو بالا رفتی
کی آب خوش از گلوی ما پایین رفت؟
ای عشق عزیز دل و دارویی تو
زیبایی هر چشم و برورویی تو
بوی خوش و ماندگاریت طولانی است
آن ادکلن اصیل و خوشبویی تو
حایاتدان یورولموشام
غم،کدردن دولموشام
آجیلار دنیزینده
چوخدان دیر بوغولموشام
Hayatdan yorulmuşum
Qəm,kədərdən dolmuşam
Acılar dənizinde
Çoxdandir boğolmuşam
نمی دونم چه عطری می زنی تو
که گیجم می کنه بوی تن تو
تب آغوش تو می پیچه در من
منو هی می کشه سوی تن تو
شب و روزم قشنگه چونکه هستم
پر از احساس خوب با تو بودن
یه عُمره که منو تسخیر کرده
لب ساحل،غروب با تو بودن
قشنگم با تو رویاهام قشنگه
جهانم با تو رنگ عشق داره
نمی میره کسی که توی دستاش
در این دنیا تفنگ عشق داره
نمی دونی چه حسّ و حالی داره
قوی نی زار تالاب تو بودن
برای با تو بودن توی قایق
سراپا عشق و بی تاب تو بودن
فکر نبودن تو مرا زرد می کند
این روزها به یاد تو افتاده ام من و
بدجور جای خالی تو درد می کند
ای رخصت آغوش شب و لب با تو
ای آنکه خوش است مردن و تب با تو
تو بی خبری و در دل من مانده
داغ بغل و هزار و یکشب با تو...
ای مذهبی نمایِ عقیده فروش ِرند
پابند دین و رهروی آن باش لااقل
در هیئتی که می روی و سینه می زنی
مصرف نکن گُل و تَل و خشخاش لااقل
دوری نمی کنی اگر از هیزی و زنا
دوری کن از اراذل و اوباش لااقل
فردا که در اداره مدیر و فلان شدی
با ریش خویش راه نزن داش لااقل
اینها که برشمردم اگر غیرممکن است
در کوچه ها شبانه نکن شاش لااقل