بس که مالیدن و موس موس روال است اینجا
نقص هر آدم دیّوث کماب است اینجا
بس که مالیدن و موس موس روال است اینجا
نقص هر آدم دیّوث کماب است اینجا
حد می زند اگرچه در اینجا به مست ها
با شیخ در بهشت همه هم پیاله ایم
خوش به حال کسی که در همه عمر
از خیار انتظار موز نداشت
تا بترساند مرا از دوزخ موهوم، شیخ
می نهد در کوره اش هر روز هیزم بیشتر
خوش رنگ ترین رنگ جهان، رنگ شراب است
بر سینه زدم سنگی اگر،سنگ شراب است
عمریست که آن زاهد بد ذات و هوسباز
در آرزوی جنّت و دل تنگ شراب است
آن قبله که دل می برد از عارف و عامی
آوای خوش و ساز خوش آهنگ شراب است
اسرار ازل را که نداری خبر از آن
در خط به خط دفتر و فرهنگ شراب است
از رند سر کوچه می ناب سِتانَد
چون میکده بسته است و کسی لنگ شراب است
بر پهنه ی پیشانی تو پینه اگر هست
بر پهنه ی پیشانی ما انگ شراب است
شادیم که از روز ازل تا ابدالدّهر
دل در هوس و سیطره و چنگ شراب است
با تندی و مختصر سخن باید گفت
آرام نه،با تشر سخن بایدگفت
فتوای تمام خرسواران این است
با خر به زبان خر سخن باید گفت
هیچ کس مانند تو خوب و تماشایی نبود
در تو هر چیزی که دیدم غیر زیبایی نبود
در هزاران باغ انگور و هزاران خم شراب
مثل لبهای تو سرمستی و گیرایی نبود
زندگی زیبا و جاری بود امّا بعد تو
سهم من از زندگی جز رنج و تنهایی نبود
آنچنان تنها شدم که بعد تو در خواب من
خاطرات ساحل و مرغان دریایی نبود
گریه کردن در سکوت و خنده بر عالم زدن
عشق جز تصویر و تفسیر شکیبایی نبود
از جنبش دامنت خوشم می آید
از عطر خوش تنت خوشم می آید
هر وقت که غرق متن آغوش توام
از حاشیه رفتنت خوشم می آید
اگر چه راه دوری نیست
برای زندگی در سرزمین گرم آغوشت
مرا برگ عبوری نیست
سرگشته و در دیار تو می چرخم
هر جا که تویی، کنار تو می چرخم
تو ماه شب افروز منیّ و منم آن
سیاره که در مدار تو می چرخم