علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

چار فصل عشق

تفسیر خوبی تو و شرح و بیان توست

این شعرها که آن من و از زبان توست

 

میخانه ای که در همه عالم شراب آن

در مستی اش نظیر ندارد لبان توست

 

تنها پناه و گرمی شب های سرد من

آغوش بی مضایقه و مهربان توست

 

در فکر و شعر و زندگی و تار و پود من

جاری ترین شراب نگاه نهان توست

 

تو چارفصل عشقی و در قلب من مدام

لطف حضور سبز بهار و خزان توست

آردینی اوخو
شنبه 3 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

امتداد عاشقانه

تصویر هزار یاد داری در من

از خاطره ها زیاد داری در من

ای رمز دوام زندگانی ای عشق !

عُمریست که امتداد داری در من

آردینی اوخو
پنجشنبه 1 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

عطش خواستنت

سرچشمه مستی ّ و شراب است تنت

عطر خوش گل وام شده از دهنت

ای آنکه لبت مرهم لبهای من است

عُمریست پُرم از عطش خواستنت

آردینی اوخو
چهارشنبه 31 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

شب

غم فراق تو تا ریشه و عصب برسد

اگر غروب کند آفتاب و شب برسد


مرا علاج کند غیر تو کدام طبیب

برای کشتن من چون که درد و تب برسد


عزیز و خاطره انگیز و زندگی ساز است

خیال لطف تو وقتی که بی سبب برسد


بگو چه کار کنم ؟ در کجا گریزم من

اگر که جانم از آغوش تو به لب برسد

آردینی اوخو
دوشنبه 29 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

چقدر

غافلی از اینکه از دوریت دلتنگم چقدر

با دل بی طاقتم هر روز می جنگم چقدر


زود رنجم می کنم با هر کس جنگ و جدل

دور از تو دور از آداب و فرهنگم چقدر


خواب می بینم که پیشم هستی و در خوابها

می زند قلب من و هی می پرد رنگم چقدر


می زنم در خلوت خود خاطراتت را ورق

با خیالت محو و غرق شعر و آهنگم چقدر


آه ای آهوی صحرای خیال وحشی ام

می گریزی تا کجا؟ بیهوده از چنگم چقدر ؟

آردینی اوخو
شنبه 27 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

مقدس

هر دم دو هزار آدم اعدام کنند
بامکر و فریب صبح را شام کنند
سر می بُرم آبادی و آزادی را
روزی که مرا مقدّس اعلام کنند

آردینی اوخو
پنجشنبه 25 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

به ما

خامه و شیر می دهید به ما

موز و انجیر می دهید به ما


خانه ای شیک و یک اقامت خوب

توی «ازمیر » می دهید به ما


خفه مان کرده بوی گند شما

عطر و بوگیر می دهید به ما


مثل ایران خراب و ویرانیم

وام تعمیر می دهید به ما


ای کسانی که از صغیر و کبیر

دایما گیر می دهید به ما ،


می رسد روزگار نغزی که

یک دل سیر می دهید به ما


با عرق داخل جهنّمتان

ماست موسیر می دهید به ما !

آردینی اوخو
چهارشنبه 24 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

کشف

میان مکتب تو کشف کردم

در آغوش شب تو کشف کردم

خوشا بر من پس از سردرگمی ها

جهان را با لب تو کشف کردم

آردینی اوخو
سه شنبه 23 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

لبهایت

آکنده ام از طعم گس لبهایت

دوریّ و پُرم از هوس لبهایت

بگذار لب مرا به آتش بکشد

آتشکده مقدّس لبهایت

آردینی اوخو
جمعه 19 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

متاع

">جز دوز و کلک متاع بازارش نیست

از تنبلی و مفتخوری عارش نیست

عمریست سوار کول مردم شده است

آن کس که به اندازه خر بارش نیست

آردینی اوخو
پنجشنبه 18 خرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,