ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد
مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد
از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد
دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد
ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد
ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد
از دیده ما خواب خوش و شیرین رفت
از سفره ما اشکنه و ته چین رفت
ای شیخ از آن دَم که تو بالا رفتی
کی آب خوش از گلوی ما پایین رفت؟
ای عشق عزیز دل و دارویی تو
زیبایی هر چشم و برورویی تو
بوی خوش و ماندگاریت طولانی است
آن ادکلن اصیل و خوشبویی تو
نمی دونم چه عطری می زنی تو
که گیجم می کنه بوی تن تو
تب آغوش تو می پیچه در من
منو هی می کشه سوی تن تو
شب و روزم قشنگه چونکه هستم
پر از احساس خوب با تو بودن
یه عُمره که منو تسخیر کرده
لب ساحل،غروب با تو بودن
قشنگم با تو رویاهام قشنگه
جهانم با تو رنگ عشق داره
نمی میره کسی که توی دستاش
در این دنیا تفنگ عشق داره
نمی دونی چه حسّ و حالی داره
قوی نی زار تالاب تو بودن
برای با تو بودن توی قایق
سراپا عشق و بی تاب تو بودن
فکر نبودن تو مرا زرد می کند
این روزها به یاد تو افتاده ام من و
بدجور جای خالی تو درد می کند
ای رخصت آغوش شب و لب با تو
ای آنکه خوش است مردن و تب با تو
تو بی خبری و در دل من مانده
داغ بغل و هزار و یکشب با تو...
ای مذهبی نمایِ عقیده فروش ِرند
پابند دین و رهروی آن باش لااقل
در هیئتی که می روی و سینه می زنی
مصرف نکن گُل و تَل و خشخاش لااقل
دوری نمی کنی اگر از هیزی و زنا
دوری کن از اراذل و اوباش لااقل
فردا که در اداره مدیر و فلان شدی
با ریش خویش راه نزن داش لااقل
اینها که برشمردم اگر غیرممکن است
در کوچه ها شبانه نکن شاش لااقل
رفته بودم به انزلی دیدم
دشت و دامان آن کثیف است و ..
راههایش خراب و دست انداز
وَ اتوبان آن کثیف است و ....
ازبرای دبیر و فرهنگی
جای اسکان آن کثیف است و ...
چاله چوله ورودی شهرش
خطّ پایان آن کثیف است و....
پر از آلودگی است تالابش
جسم بی جان آن کثیف است و...
از زباله پر است هرجایش
کوچه،میدان آن کثیف است و....
جدولش سرشکسته بود و سیاه
گل و ریحان آن کثیف است و....
وای بر حال آن مدیری که
شهر و استان آن کثیف است و...
#علیرضا_رضائی
@rezaei_alireza1349
من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز
گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز
خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز
با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز
ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز
اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز
من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز
گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز
خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز
با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز
ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز
اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز