زندگی بی تو عذاب است و جهان جایی که .....
نیست امید به آینده و فردایی که ...
لنگر انداخته در ساحل تنهایی من
موج و دلتنگیِ توفانیِ دریایی که ....
چشم در چشم تو و دست در آغوش خیال
منم و تلخی و شیرینیِ رویایی که....
ابر و بارانی و وقتی که نباشی دل من
خالی و خشک ترین جنگل و صحرایی که...
خاطرات تو مرا زنده نگه می دارند
یاد تو همسفر روز مبادایی که...
سخت در سنگر عشق تو پناهنده شدم
بغلت امن ترین نقطه ی دنیایی که....
تو نیا تا که به پایان نرسد دلخوشی و
لذّت خواب و خیال شب زیبایی که....
بسپار به من خلوت رویایت را
آغوش پُر از شور و تمنّایت را
در جام جنون من پر و خالی کن
بابونه دم کرده ی لبهایت را
رویای بهشت ِ غرق حوری مُد بود
اندیشه گناه و جهل و کوری مُد بود
ما پیر شدیم و عمرمان رفت هدر
در مملکتی که بی شعوری مُد بود
خواب و بیدارم از آن روز که عاشق شده ام
مست و هُشیارم از آن روز که عاشق شده ام
ای خوش و تلخ ترین قصّه دنیا ای عشق
از تو سرشارم از آن روز که عاشق شده ام
نیست جز یاد دل انگیز تو در خط به خط و
رگ خودکارم از آن روز که عاشق شده ام
باغ خشکیده من با تو خوش و خرّم شد
شاخ پربارم از آن روز که عاشق شده ام
گوهر عشق تو را یافتم و در دل خود
گنج ها دارم از آن روز که عاشق شده ام
شکر نام تو را ریختم و شیرین شد
شعر و گفتارم از آن روز که عاشق شده ام
گله از فاصله ها نیست و آسان شده است
راه دشوارم از آن روز که عاشق شده ام
رویای شب تار لب پنجره ایم
کوتاهی دیدار لب پنجره ایم
پایان شب هستی ما نیستی است
خاکستر سیگار لب پنجره ایم
در چایی و قهوه ام تو را می نوشم
عریانم و سودای تو را می پوشم
عمریست که سخت دوستت داشته ام
با اینکه نیامدی تو در آغوشم
خواستم تا به تو جایی بکنم بند نشد
شامل حال تو شد لطف خداوند،نشد
من که سگ بازترین آدم دنیا هستم
سگ وفا داشت ولی وارث و فرزند نشد
قصد کردم که به دنبال سیاست بروم
تا که بدجور به دنیا بزنم گند نشد
شیخ آمد که سرم شیره بمالد امّا
دست او رو شد و مختوم به ترفند نشد
هرچه کوشیدم و زوریدم و پرهیزیدم !
از لبان تو نگیرم مرض قند نشد
درس خواندن ندهد ذات کسی را تغییر
که به دانشکده خر رفت و خردمند نشد
عیب از آب و هوا،کود و هرس کردن نیست
علف هرز اگر نخل برومند نشد
هُرم لبهای تو در عمق وجودم جاریست
شوق آغوش تو در بستر رودم جاریست
حسرت ثانیه ای دیدن و بوییدن تو
در رگ و خون من و بود و نبودم جاریست
خالق عشقی و عُمریست دو رکعت عشقت
در مناجات من و گفت و شنودم جاریست
چیستم؟: موسیقی دلکش دریایی که
روح سیّال تو در اوج و فرودم جاریست
لمس احساس تو و حلّ معمّای تنت
دیرسالی است که در کشف و شهودم جاریست
ای که معمار تمامیّ غزلهای منی
حسّ عشقم به تو در شعر و سرودم جاریست
شمشیر و تفنگ و قمه را می شکند
هر زمزمه و همهمه را می شکند
استادِ شکست دادن آدمهاست
دنیا که در آخر همه را می شکند
آنچنان که عمق دریا قابل توصیف نیست
وسعت بدبختی ما قابل توصیف نیست
شرح لبهای تو و مستیّ آن بی فایده است
لذّت مستیّ وُدکا قابل توصیف نیست
تشنه ی آغوش تو هستم من از فقدان آب
سوزش شن های صحرا قابل توصیف نیست
بر سر ما آن چه نادانی و فقر آورده است
در هزاران سطر و یکجا قابل توصیف نیست
ای که فکر ازدواجی مشورت از من مخواه
ازدواج: این زشتِ زیبا قابل توصیف نیست
مثل بارانِ شرابِ ناگهان از آسمان
شادی ایران فردا قابل توصیف نیست