علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

بهار نارنج

تلخیّ مزاج دهر را خوش کرده
چندی است که کام زهر را خوش کرده
تکثیر شده بهار نارنج تنت
عطر تو هوای شهر را خوش کرده

آردینی اوخو
سه شنبه 7 شهریور 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

نفس کشیدن

دنیای سیاه خالی از شادی بود
گرگ سر کوچه سگ آبادی بود
جایی که تو را نفس کشیدم هر شب
ممنوع ترین گناه آزادی بود

آردینی اوخو
شنبه 4 شهریور 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

جنگل ابر

با عشق تو عازم سفر خواهم شد
از چشمه احساس تو تر خواهم شد
در بستری از خیال و در جنگل ابر
در عطر تن تو غوطه ور خواهم شد

آردینی اوخو
جمعه 3 شهریور 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

عشق تو

روزم سیاه بود اگر عشق تو نبود
عمرم تباه بود اگر عشق تو نبود

بیهوده زیر سایه دلگیر ابرها
چشمم به راه بود اگر عشق تو نبود

از من اگر سوال کنی زندگی چه بود ؟
پوچ و گناه بود اگر عشق تو نبود

در ابرها و جنگل و ساحل قدم زدن
سخت اشتباه بود اگر عشق تو نبود

کی خوابهای تلخ و پریشان من پُر از
آغوش ماه بود اگر عشق تو نبود؟

دنیا به شکل جنگل آتش گرفته در
قاب نگاه بود اگر عشق تو نبود

آردینی اوخو
دوشنبه 30 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

کیش ۹ تیر ۱۳۷۷

ای غزلهای چشمت،ناب و نیلوفرانه
بر لبت آسمانی از سرود و ترانه

من تو را دوست دارم،چون خدا می پرستم
غرق یاد توام در این سکوت شبانه

چون به یاد جدایی از تو افتادم امشب
شد به یادت روانه،اشک من دانه دانه

می نشینم به راهت منتظر تا بیایی
وعده آن سوی ساحل،موج و دریا بهانه

عاشقانه سرودم این غزل را برایت
ای نگاه لطیفت، ساده و عاشقانه

آردینی اوخو
دوشنبه 30 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

از دید ما

آدم سالم سفیه و ساده است از دید ما

شیخ هم مست غرور و باده است از دید ما


چونکه باشد دشمن آبادی و آزادگی

شک نکن دین بدتر از قلّاده است از دید ما


هرکسی با جان و دل سنگ وطن بر سینه زد

زنده و باغیرت و آزاده است از دید ما


بر هوای نفس خود هر آدمی که چیره شد

قابل تحسین و فوق العاده است از دید ما


بیشتر از پاکی دامان خود دم می زند

هرکسی شُل بوده و واداده است از دید ما


بر خلاف رای و بر عکس نمک نشناس ها

سگ نماد عاشقی، دلداده است از دید ما

​​​​​​​

چون جدیدأ مرد از زن قابل تشخیص نیست

با اجازه نرّه خر هم ماده است از دید ما

آردینی اوخو
چهارشنبه 25 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

بسیار

خطوط فاصله بین من و تو بسیار است
که رنجش و گله بین من و تو بسیار است

به لطف بوسه و آغوش و صلح حل نشده
کم است و مسئله بین من و تو بسیار است

هوای شرجی و ساحل وَ خاطرات قشنگ
کنار اسکله بین من و تو بسیار است

من از به یاد تو بودن نمی شوم خسته
که صبر و حوصله بین من و تو بسیار است

خرابی غم تو صدهزار ریشتر است
چقدر زلزله بین من و تو بسیار است

آردینی اوخو
سه شنبه 24 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

پورن استار

هست پاک و مثبت و اسطوره ی رفتار ما
منبع خیر است و اصل و منشاءِ گفتار ما

می کند از ما حفاظت روز و شب با ترس و لرز
تا نیفتد از تن ما لحظه ای شلوار ما

خوب و بد را می دهد تشخیص و خیلی وارد است
بوده عمری در کف افکار او افسار ما

با ملائک یار غار است و یقینا بعد مرگ
رفع می گردد به دست او عذاب النّار ما

پاگرفته با وجود او و عقد و خطبه اش
زندگانیّ پر از رنج و فلاکت بار ما

ما مریدان وی و او ناجی و آقای ماست
می شود هموار با او راه ناهموار ما

قصّه ی رسوایی و فسق و فجورش شایعه است
بیخودی تهمت نزن بر شیخ پورن استار ما

آردینی اوخو
شنبه 21 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

تلخی

غروبِ سردِ تو و انتظار من تلخ است
بد است حال من و روزگار من تلخ است

دلم گرفته و بارانِ یأس می بارد
زبانِ شعر خزان و بهار من تلخ است

شراب،حالِ دلم را نمی دهد تسکین
به سوی هرچه که باشد فرار من تلخ است

قرارمان به قیامت چراکه فرجام ِ
قرارهایِ دلِ بی قرارِ من تلخ است

من آن دیارِ غریبم که بی تو سوخته ام
وَ سرگذشتِ من و انتحار من تلخ است

تمام ِ بازی من بر سرِ تو با دنیا
به شرطِ باختن است و قمار من تلخ است

شمال و جنگل و دریا چه لذّتی دارد؟
که کام جنگل و دریا کنار من تلخ است

آردینی اوخو
یکشنبه 15 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

بعید

ای زخم خورده میهن ما،ای که دامنت
آلوده ی حماقت و پست و پلید شد

مردانگیّ و پاکی و آیین راستی
افسانه گشت در تو،گم و ناپدید شد

از منجلاب فقر و تباهیّ و اختلاس
آزادی و درآمدنِ ما بعید شد

دزدان شدند مشفق و باشندگان تو
اسطوره ی تو خولی و شمر و یزید شد

ممکن شد آنچه ناشدنی بود قرنها
دریاچه ات کویر بزرگ و جدید شد

ای ما نثار عافیت تو،دو چشم ما
در انتظار عافیت تو سفید شد

آردینی اوخو
جمعه 13 مرداد 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,