این روزها بدون تو افسرده ام،بدم
مابین مرگ و زندگی خود مردّدم
سنگین و سخت می گذرد زندگانی ام
این لحظه های بی هدف و تلخ و مُمتدم
در عالمی که نیست به جز عشق مقصدی
غیر از تو نیست قبله ومقصود و مقصدم
گفتی بگو که در دو جهان مذهب تو چیست؟
عشق است مذهب من و بی عشق مرتدم
دنیا سیاه بود اگر عشق تو نبود
هستی چه بود از تو اگر دم نمی زدم؟
شوق رسیدنِ به تو در من اگر نبود
چون قایق شکسته به دریا نمی زدم
از آن زمان که وارد اشعار من شدی
در عشق و عاشقانه سرودن سرآمدم
ای دختر اثیریِ شبهای شعر من
گسترده شد به دست تو روح مجرّدم
ساغلام قوجادان، دوزگون ایگیددن ال چَک
پیس جور قاپی باغلانیب ،کلیددن ال چَک
ایراندی جهنم،یازیلیب تابلوسونا
گلدین بورا هر ایستَک،اومیددن ال چَک
زشت است که صرف داد و فریاد شود
ای حضرت حق گناه ما یاد شود
یادت نرود که در شب اول قبر
کاری بکنی که روحمان شاد شود
آج آدام گئدر ایشَه
ایت سود وئرَر چَپیشَه
گون اولار، دوران دونَر
اولموش اومید یئتیشَه
از گوشه ی چشم تو تراوش کرده
در خنده ی زیبای تو جا خوش کرده
فهمیده یگانه مقصد عشق تویی
درباره عشق هر که کاوش کرده
آغوش تو روح گرم تابستان است
آن چیز که در وهم نیاید آن است
لبهای تو انعکاسی از جام شراب
موهای تو کشتزاری از ریحان است
تفسیر خوبی تو و شرح و بیان توست
این شعرها که آن من و از زبان توست
میخانه ای که در همه عالم شراب آن
در مستی اش نظیر ندارد لبان توست
تنها پناه و گرمی شب های سرد من
آغوش بی مضایقه و مهربان توست
در فکر و شعر و زندگی و تار و پود من
جاری ترین شراب نگاه نهان توست
تو چارفصل عشقی و در قلب من مدام
لطف حضور سبز بهار و خزان توست
تصویر هزار یاد داری در من
از خاطره ها زیاد داری در من
ای رمز دوام زندگانی ای عشق !
عُمریست که امتداد داری در من
سرچشمه مستی ّ و شراب است تنت
عطر خوش گل وام شده از دهنت
ای آنکه لبت مرهم لبهای من است
عُمریست پُرم از عطش خواستنت
غم فراق تو تا ریشه و عصب برسد
اگر غروب کند آفتاب و شب برسد
مرا علاج کند غیر تو کدام طبیب
برای کشتن من چون که درد و تب برسد
عزیز و خاطره انگیز و زندگی ساز است
خیال لطف تو وقتی که بی سبب برسد
بگو چه کار کنم ؟ در کجا گریزم من
اگر که جانم از آغوش تو به لب برسد