هیچ کس مانند تو خوب و تماشایی نبود
در تو هر چیزی که دیدم غیر زیبایی نبود
در هزاران باغ انگور و هزاران خم شراب
مثل لبهای تو سرمستی و گیرایی نبود
زندگی زیبا و جاری بود امّا بعد تو
سهم من از زندگی جز رنج و تنهایی نبود
آنچنان تنها شدم که بعد تو در خواب من
خاطرات ساحل و مرغان دریایی نبود
گریه کردن در سکوت و خنده بر عالم زدن
عشق جز تصویر و تفسیر شکیبایی نبود
پاییز،قیش،باهارام من
سنه گوره وارام من
مین یول دونیایا گلسه م
سن سیز یاشامارام من
payız, qış, baharam mən
sənə görə varam mən
Min yol dünyaya gəlsəm
sənsız yaşamaram mən
از جنبش دامنت خوشم می آید
از عطر خوش تنت خوشم می آید
هر وقت که غرق متن آغوش توام
از حاشیه رفتنت خوشم می آید
اگر چه راه دوری نیست
برای زندگی در سرزمین گرم آغوشت
مرا برگ عبوری نیست
دوز آدامدان نیشان یوخ
یالان سوزو آلان یوخ
یالانچی دان اوزاقلاش
یالان اوسته یامان یوخ
düz adamdan nişan yox
yalan sözü alan yox
yalançidan uzqlaş
yalan üstə yaman yox
سرگشته و در دیار تو می چرخم
هر جا که تویی، کنار تو می چرخم
تو ماه شب افروز منیّ و منم آن
سیاره که در مدار تو می چرخم
داغلاری یاشیل و چوللری باغ اولسون
آغ دیر اوزوموز، اونون اوزو آغ اولسون
ویرانه شَهَر کیمین داغیلمیشدیم من
آباد ائله دی عشق منی ساغ اولسون
اونا جانیم دئمه سین
غم، غصه سین یئمه سین
بیریسین ایستیرم کی
آیریسین ایستمه سین
ona canim deməsin
qəm, qüssəsin yeməsin
birisin istirəm ki
Ayrisin istəməsin
چشم من ابر شمال است نباید بروی
غیبتت فرض محال است نباید بروی
بعد تو در رگ آینده و شادی هایم
غم و اندوه و ملال است نباید بروی
نقش دیوارم و این هستی بی معنی من
نقشی از خواب و خیال است نباید بروی
لحظه ی تلخ جدایی و خداحافظی ات
اوج و آغاز زوال است نباید بروی
خاطرات تو مرا کُشته و در جاده ی مرگ
پای من روی پدال است نباید بروی
خوب است که ترک عقل و ادراک کنیم
با جام شراب، غصه را پاک کنیم
بگذار در آغوش عزیز خودمان
با بوسه عشق مرگ را خاک کنیم