از شعر و شراب و سرخوشی لبریزی
شیرینی و دلنشین و شعر انگیزی
دفترچه خاطرات من از تو پُر است
تو دختر موطلایی پاییزی
سرمستم و شنگول، پر از عشق توام
آکنده ام و لول،پر از عشق توام
حال خوش من قابل فهمیدن نیست
سلول به سلول پر از عشق توام
اندیشه و انتقاد الحاد شود
اخلاق و ادب تهی و برباد شود
جز درس خریّت ننماید تدریس
جایی که در آن الاغ استاد شود
بریز داخل واگن تمام جامعه را
وَ سر به نیست کن از بُن تمام جامعه را
خیانتی است عظیم و خطا اگر بدهی
به دشمنان تمدن تمام جامعه را
نمی شود بکنی ای خدای عزّ و جل
سوئیس و نروژ و ژاپن تمام جامعه را ؟
شبیه فکر خراب است و مضمحل کرده
کراک و بنگ و متادون تمام جامعه را
به رغم شایعه و ادّعای مدّعیان
گرفته بوی تعفّن تمام جامعه را
از هیزم نیم سوخته سخت بترس
از خشم دهان دوخته سخت بترس
از گرگ و سگ و مار نترسیدی اگر
از آدم خودفروخته سخت بترس
تلخیّ مزاج دهر را خوش کرده
چندی است که کام زهر را خوش کرده
تکثیر شده بهار نارنج تنت
عطر تو هوای شهر را خوش کرده
آجلیق چوخ ایدی،ظلم و ستم،غم واریدی
آدم چوخ ایدی،گوْزل آدام کم وارایدی
سیزدن خبریم یوخ دی،بیزیم دونیادا
مین یاندیریجی،یامان جهنّم وارایدی
دنیای سیاه خالی از شادی بود
گرگ سر کوچه سگ آبادی بود
جایی که تو را نفس کشیدم هر شب
ممنوع ترین گناه آزادی بود
سن فیکر ائلمه داغین ایچینده یاشادیم
جنّت ده،بولاغ-باغین ایچینده یاشادیم
بیر عمر عذاب چکدیم و جان وئردیم
بیر عدّه قورومساغین ایچینده یاشادیم
با عشق تو عازم سفر خواهم شد
از چشمه احساس تو تر خواهم شد
در بستری از خیال و در جنگل ابر
در عطر تن تو غوطه ور خواهم شد