علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

رودخانه درد

ای که عُمری کنار من بودی
عشق تو با دلم عجین شده است
داخل رودخانه ی قلبم
سنگ یاد تو ته نشین شده است

من همان رودخانه ی دردم
که پُر از شوق دیدنت هستم
چشم در راه چشمهای تو و
بی قرار رسیدنت هستم

پیش من پرسه می زند شب و روز
خاطرات قشنگ و رؤیایت
آه!  باید چگونه سر بکنم
با غروب نیامدن هایت

بی تو قلب زلال من کدر است
بی سرانجام و خانه بر دوشم
ای تو آرامش همیشگی ام
غرق شو باز هم در آغوشم

آردینی اوخو
دوشنبه 10 دی 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

گرفتار توام

سرشار تو و تشنه ی دیدار توام
همسایه ی دیوار به دیوار توام
ای بی خبر از من و دل عاشق من!
گفتی که:« چگونه ای»؟ گرفتار توام

آردینی اوخو
جمعه 7 دی 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

قیش

سن سیز چای شیرین اولماز
هئچ بیر شی درین اولماز
قیش دیر آمما قوجاغیم
سن اولسان سرین اولماز
Sən siz çay şirin olmaz
Heç bir şey dərin olmaz
Qiş dir amaa qucağim
Sən olsan sərin olmaz

آردینی اوخو
پنجشنبه 6 دی 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

لحن صدای تو

اغواگر و از عشق لبریز است
لحن صدای تو
شعری دل انگیز است

آردینی اوخو
پنجشنبه 6 دی 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

دوری

بدون عشق تو شادابی از چمن دور است
حلاوت از دهن و گرمی از  سخن دور است

خیال و خواب خودم را چگونه وصف کنم؟
کنار شطّ شراب از تو پیرهن دور است

بیا و با لب خود عاشقانه ثابت کن
که قهر از لب و آغوش و آن بدن دور است

ندیدن تو محال و  مجال دیدن تو
قبول کن که برای نگاه من دور است

من آن دیار غریبم که بی کسم بی تو
وطن تویی و غریب آن که از وطن دور است

آردینی اوخو
دوشنبه 3 دی 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

سنگ اندازی

ای آدم بی کلّه که بی مغزترینی
آشوب نکن،در همه جا جنگ مینداز
چون خانه ات از شیشه و در معرض سنگ است
بر خانه و جام دگران سنگ مینداز

آردینی اوخو
چهارشنبه 28 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

فضیلت شادی

آلوده ی حیلت است جایی که منم
سرشار رذیلت است جایی که منم
باید که به حال خودمان گریه کنیم
شادی نه فضیلت است جایی، که منم

آردینی اوخو
شنبه 24 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

قاب

مستی اش چشم و دل و هوش مرا
شب مهتاب گرفت
باید آغوش تو را قاب گرفت

آردینی اوخو
جمعه 23 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

لانه عنکبوت

هرچند که قدرت تو چون شیر نر است
اطراف تو انباشته از کله خر است
وقتی به همه ظلم کنی،خانه ی تو
از خانه ی عنکبوت هم سست تر است

آردینی اوخو
یکشنبه 18 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

غم عشق

انگار هزار گُل به باغم آمد
در ظلمت شب چشم و چراغم آمد
خوشحال ترین آدم دنیا بودم
وقتی که غم عشق سراغم آمد

آردینی اوخو
شنبه 17 آذر 1403
بؤلوملر : اشعار فارسی ,