عشق شیرین دیر،مزه لی
سوردون دردی وار؟ بلی
عاشیق اولمایان آدام
یا اؤلو دور یا دَلی
Eşq şirindir,məzəli
Sordun,dərdi var?bəli
Aşiq olmayan adam
Ya ölüdür,ya dəli
نه از خر و از گاو لگد می خوردم
نه اینهمه رنج بیخودی می بردم
خوشبخت ترین آدم دنیا بودم
در روز تولّدم اگر می مُردم
رفته بودم به انزلی دیدم
دشت و دامان آن کثیف است و ..
راههایش خراب و دست انداز
وَ اتوبان آن کثیف است و ....
ازبرای دبیر و فرهنگی
جای اسکان آن کثیف است و ...
چاله چوله ورودی شهرش
خطّ پایان آن کثیف است و....
پر از آلودگی است تالابش
جسم بی جان آن کثیف است و...
از زباله پر است هرجایش
کوچه،میدان آن کثیف است و....
جدولش سرشکسته بود و سیاه
گل و ریحان آن کثیف است و....
وای بر حال آن مدیری که
شهر و استان آن کثیف است و...
#علیرضا_رضائی
@rezaei_alireza1349
من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز
گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز
خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز
با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز
ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز
اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز
من برای تو هلاکم،دوستت دارم هنوز
ای که هستی عشق پاکم،دوستت دارم هنوز
گرچه مدّتهاست رنجم داده ای و کرده ای
دور از خواب و خوراکم،دوستت دارم هنوز
خاطراتت در بلور اشکهایم جاری است
خسته ام،اندوهناکم،دوستت دارم هنوز
با دو چشم اشکبار و با دل بیچاره و
ریش ریش و چاک چاکم،دوستت دارم هنوز
ای تمام هستی من،ای دلیل بودنم
جانکم،روحی فداکم،دوستت دارم هنوز
اخم تو شیرین و جنگت صلح و قهرت آشتی است
گرچه تو کردی بلاکم،دوستت دارم هنوز
زندگی بی تو عذاب است و جهان جایی که .....
نیست امید به آینده و فردایی که ...
لنگر انداخته در ساحل تنهایی من
موج و دلتنگیِ توفانیِ دریایی که ....
چشم در چشم تو و دست در آغوش خیال
منم و تلخی و شیرینیِ رویایی که....
ابر و بارانی و وقتی که نباشی دل من
خالی و خشک ترین جنگل و صحرایی که...
خاطرات تو مرا زنده نگه می دارند
یاد تو همسفر روز مبادایی که...
سخت در سنگر عشق تو پناهنده شدم
بغلت امن ترین نقطه ی دنیایی که....
تو نیا تا که به پایان نرسد دلخوشی و
لذّت خواب و خیال شب زیبایی که....
الدَن وئریب عاغلینی،دلی مجنون دور
فرهاد کیمین،کَرَم کیمین وورغون دور
هرکس سنین آماجین اولوب، گؤزلرینه
ایستی دوداغین،یئریکله ین قورشون دور
بسپار به من خلوت رویایت را
آغوش پُر از شور و تمنّایت را
در جام جنون من پر و خالی کن
بابونه دم کرده ی لبهایت را
رویای بهشت ِ غرق حوری مُد بود
اندیشه گناه و جهل و کوری مُد بود
ما پیر شدیم و عمرمان رفت هدر
در مملکتی که بی شعوری مُد بود
دئمه کی میخانا دیر
بیزه آتا،آنا دیر
اودوب،لاپ اودوزورسان
دونیا قومارخانا دیر
Deməki meyxanadir
Bizə ata,anadır
Udub,lap uduzursan
Dünya qumarxanadir