علیرضارضائی1402به بعد

اشعار فارسی و ترکی علیرضارضائی ( کل اوغلان )

قابل توصیف نیست

آنچنان که عمق دریا قابل توصیف نیست
وسعت بدبختی ما قابل توصیف نیست

شرح لبهای تو و مستیّ آن بی فایده است
لذّت مستیّ وُدکا قابل توصیف نیست

تشنه ی آغوش تو هستم من از فقدان آب
سوزش شن های صحرا قابل توصیف نیست

بر سر ما آن چه نادانی و فقر آورده است
در هزاران سطر و یکجا قابل توصیف نیست

ای که فکر ازدواجی مشورت از من مخواه
ازدواج: این زشتِ زیبا قابل توصیف نیست

مثل بارانِ شرابِ ناگهان از آسمان
شادی ایران فردا قابل توصیف نیست

آردینی اوخو
شنبه 17 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

آغوش تو

قایقم،بندرم آغوش تو است

ساحل و لنگرم آغوش تو است


محکم و امن ترین جای جهان

آخرین سنگرم آغوش تو است


از غم و غصّه به جایی که پناه

هر زمان می برم آغوش تو است


تن تو منبع الهام من است

قبله ام،باورم آغوش تو است 


با تو در من جریان دارد عشق

رودم و بسترم آغوش تو است


اگر از تو ننویسم چه کنم

شاعرم،دفترم آغوش تو است




آردینی اوخو
پنجشنبه 15 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

به هم خورده است

برای دیدن تو خواب من به هم خورده است
تمرکز من و اعصاب من به هم خورده است

تو شمس هستی و من مولوی و در عشقت
حریم حرمت و آداب  من به هم خورده است

کدام ماهی رودی که محض آمدنت
سکوت ممتد تالاب من به هم خورده است

به دست غصّه و  اندوه  دوری ات همه عمر
شب شراب خوش و ناب من به هم خورده است

نبوده ای که ببینی چگونه در غم تو
شکوه چهره شاداب من به هم خورده است

به سوی توست پس از این رکوع و سجده من
که مسلک من و محراب من به هم خورده است


آردینی اوخو
پنجشنبه 15 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

سیچان دل ما

ای عاشق باغ تو دوشان دل ما

بر شاخه ی تو اورانگوتان دل ما

بگذار کی گلسین و بیر آز کیف ائله سین

در پستوی قلب تو سیچان دل ما

آردینی اوخو
چهارشنبه 14 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار ترکی,

کاش

تاریکی جهان مرا کاش حس کنی

آشفتگیّ جان مرا کاش حس کنی


پاییز نام دیگر من شد بدون تو

دلتنگی خزان مرا کاش حس کنی


سرشار از سکوت و پر از یأس و مبهم است

شبهای آسمان مرا کاش حس کنی


ای آنکه غرق کرده مرا وسعت غمت 

اندوه بی کران مرا کاش حس کنی


فریاد و آه و ناله و درهم شکستن ِ

سنگین استخوان مرا کاش حس کنی


در زیر چرخ های غم بی تو بودنم

تقطیع بی امان مرا کاش حس کنی


ای تندباد عشق که در من وزیده ای

تخریب آشیان مرا کاش حس کنی 


از چشمه خیال تو جوشیده این غزل

شعر مرا،زبان مرا کاش حس کنی




آردینی اوخو
دوشنبه 12 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

اولماسا

پیس دیر درین اولماسا
دادلی،شیرین اولماسا
دی گؤروم حایات نه دیر
شراب ،قادین اولماسا ؟
Pistir dərin olmasa
Dadli,şirin olmasa
Di görüm hayat nədir
Şərab,qadin olmasa


آردینی اوخو
دوشنبه 12 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار ترکی,

عاغیل سیز دوست

یالان دیر سؤزلری،سَم دیر،ضرر دیر
چالیشماق،هر زادی،عؤمرو هدر دیر
یاخینلاشما اونا،یولداشلیق ائتمه
عاغیل سیز دوست دشمن دَن بتر دیر
Yalandır sözləri, səmdir, zərərdir
Çalışmaq, hər zadı, ömrü hədərdir
Yaxınlaşma ona, yoldaşlıq etmə
Ağılsız dost düşməndən bətərdir

آردینی اوخو
یکشنبه 11 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار ترکی,

یورغون

ازیلیب جانلاریمیز

قورویوب قانلاریمیز

حالیمیزا آغلاییر

یورغون یورغانلاریمیز

Əzilib canlarımız

Quruyub qanlarımız

Halımıza ağlayır

Yorğun yorğanlarımız

آردینی اوخو
شنبه 10 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار ترکی,

دختر اثیری

این روزها بدون تو افسرده ام،بدم
مابین مرگ و زندگی خود مردّدم

سنگین و سخت می گذرد زندگانی ام
این لحظه های بی هدف و تلخ و مُمتدم

در عالمی که نیست به جز عشق مقصدی
غیر از تو نیست قبله ومقصود و مقصدم

گفتی بگو  که در دو جهان مذهب تو چیست؟
عشق است مذهب من و بی عشق مرتدم

دنیا سیاه بود اگر عشق تو نبود
هستی چه بود از تو اگر دم نمی زدم؟

شوق رسیدنِ به تو در من اگر نبود
چون قایق شکسته به دریا نمی زدم

از آن زمان که وارد اشعار من شدی
در عشق و عاشقانه سرودن سرآمدم

ای دختر اثیریِ شبهای شعر من
گسترده شد به دست تو روح مجرّدم


آردینی اوخو
شنبه 10 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار فارسی ,

ال چک

ساغلام قوجادان، دوزگون ایگیددن ال چَک
پیس جور قاپی باغلانیب ،کلیددن ال چَک
ایراندی جهنم،یازیلیب تابلوسونا
گلدین بورا هر ایستَک،اومیددن ال چَک

آردینی اوخو
جمعه 9 تیر 1402
بؤلوملر : اشعار ترکی,